در راه خدا از دادن قرص نانی هم دریغ می کنیم!

مطالب مربوط

در راه خدا از دادن قرص نانی هم دریغ می کنیم!

مرد نانوایی بود که آرزوی دیدن شِبلی 1را داشت. روزی مرد ژنده پوشی به در نانوایی آمد و قرص نانی برداشت و گفت که پولی ندارد. نانوا نان را از او گرفت و او را بیرون کرد.

شخصی به او گفت: مگر نمیدانی که او شِبلی بود؟!

 آن مرد بسیار ناراحت شد و به دنبال شِبلی رفته و از او معذرت خواهی کرد و او را برای شام دعوت نمود و بسیار تهیه و تدارک دید و مهمانان زیادی را به افتخار شِبلی دعوت کرد. بعد از صرف شام، یکی از شِبلی پرسید که بدترین بنده خدا کیست؟

شِبلی گفت: همین صاحب خانه.

مهمانها بسیار تعجب کردند و دلیل را جویا شدند.

شِبلی گفت: در راه شِبلی صدها سکه خرج میکند اما در راه خدا از دادن قرص نانی هم دریغ میکند.


1.  شِبلی در سال ۲۴۷ در شهر سُرمن رأی متولد و در بغداد از دنیا رفت. اصل وی از خراسان قدیم و از مردم اسروشَنه بود. پدر شِبلی حاجب بزرگ خلیفهٔ عباسی بود و خود وی مدتی حاکم دماوند بود. و سپس حاجب موفق خلیفهٔ عباسی گردید. آنگاه مشاغل دیوانی را ترک گفت و به عبادت پرداخت. عاقبت در مجلس خیر نساج (از بزرگان تصّوف) توبه کرد و مصاحب جنید بغدادی گردید. شِبلی به جز ضیاء و عقار ٬شصت هزار دینار از پدر به ارث برده بود که همه را در راه خدا بخشید. به سبب بسیاری مجاهده و اعمال خارق العاده٬ مردم وی را دیوانه می‌پنداشتند و مکرر وی را به دارالمجانین می‌بردند.



تاریخ ارسال: شنبه 19 تير 1395 ساعت: 16:51 |تعداد بازدید : 95 نویسنده :

دیدگاههای این مطلب


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: